سایت مذهبی ساقی کوثر
دانلود آهنگ های جدید مداحی ، عکس های مذهبی و مطالب مذهبی
|
نجات از شقاوت تسبيحات حضرت زهرا(عليهاالسلام) از آثار و برکات بسيارى برخوردار است که از جملهى آنها نجات يافتن از شقاوت و بدبختى است. هر انسانى به تناسب بينش و نگرشى که به جهان هستى و وجود پرآشوب خود دارد به دنبال خوشبختى است، و به عبارتى ديگر يکى از مهمترين مسائلى که همهى انسانها را آگاه يا ناآگاه به خود مشغول داشته است به طورى که کارهاى زندگى و برنامههايشان را در جهت وصول به آن پىريزى مىکنند، مسئلهى رسيدن به سعادت و گريز از شقاوت است.
منتهى از آنجايى که انسان اختيار دارد؛ راه خودش را بايد آزادانه انتخاب کند. لذا انسان بعد از اين که راه برايش نمايان شد، گاهى حسن انتخاب به خرج مىدهد و راه هدايت مىپيمايد، و گاهى سوء انتخاب به خرج داده و راه ضلالت و گمراهى پيش مىگيرد. و اين مسئله شقاوت و سوء عاقبت مسئلهاى است که همهى آنان که به خود آمدهاند، از آن مىترسند و آنها که بصيرت ندارند و در خواب غفلت عمر مىگذرانند از آن نيز به غفلت به سر مىبرند.
لذا آن دسته که داراى بصيرت هستند، به لحاظ خوف از شقاوت هميشه دست به دعا و ذکر بلند مىکنند و با تضرع و اصرار از خداى خويش طلب دورى از شقاوت و رسيدن به سعادت مىنمايند. مداومت بر تسبيحات حضرت فاطمه(عليهاالسلام)، موجب محفوظ ماندن از شقاوت و بدبختى است.
از اين رو شايسته نيست که از برکات و آثار آن غفلت نموده و در انجام آن کوتاهى و سستى نماييم. امام صادق(عليهالسلام) در اين رابطه مىفرمايد: «يا ابا هارون، انا نامر صبياننا بتسبيح فاطمه عليهاالسلام کما نامرهم بالصلاه، فالزمه، فانه لم يلزمه عبد فشقى»(1)؛ اى ابا هارون! ما بچههاى خود را همانطور که به نماز امر مىکنيم به تسبيحات حضرت فاطمه(عليهاالسلام) نيز امر مىکنيم. تو نيز بر آن مداومت کن، زيرا هرگز به شقاوت نيفتاده است بندهاي که بر آن مداومت نموده است.
و نيز از اين حديث شريف استفاده مىشود که شايسته است والدين محترم، تسبيحات حضرت زهرا (عليهاالسلام) را مانند نماز به فرزندانشان تعليم کنند، باشد که مشمول اين حديث گردند.
شيطان همواره دشمن ديرينهى انسان بوده و هست و هيچگاه انسان از حيلهها و خواطر شيطانى او در امان نيست. شيطان بنا بر آيات الهى، دشمن قسم خوردهى انسان است تا او را به هر طريق ممکن به گمراهى بکشاند. از اين رو آدمى هميشه در معرض تهاجم شيطان و وساوس شيطانى است. بعضى انسانها در مقابل اين تهاجم شيطانى و خواطر نفسانى هميشه در حال فرارند که در اين صورت همواره مورد تعقيب شيطان و خواطرند، و هيچگاه خلاصى ندارند و اى بسا در آخر خسته شده و نفسزنان تسليم شوند، و عدهاى اندک در تلاشاند که با مداومت بر ذکر و فکر و عمل، چنان رفتار کنند که شيطان و خواطر را از خود فرارى دهند و شيطان را از خود دور کنند که البته راهى است مشکل. کسانى که به اين مقام برسند داراى نفس مطمئنه خواهند شد که ديگر دگرگونى در آن راه ندارد.
وقتى انسان توانست شيطان را از خود دور و طرد کند، و به طاعات عمل نمايد و در کارها و اذکار و عبادتهاى خود اخلاص ورزد، رضايت خدا نيز حاصل گردد، چون شيطان و وساوس او يکى از بزرگترين موانع کسب رضايت و خشنودى حقتعالى است. آرى رضا و رضوان خداوند سبحان مطلوب سالکان و منتهاى آرزوى عارفان است.
يکى از راههايى که مىتواند شيطان را از انسان دور کرده و موجبات رضاى الهى را فراهم آورد مداومت بر تسبيحات حضرت فاطمه(عليهاالسلام) است. امام باقر(عليهالسلام) مىفرمايد: «من سبح تسبيح فاطمه عليهاالسلام ثم استغفر، غفر له، و هى مائه باللسان، و الف فى الميزان، و يطرد الشيطان، و يرضى الرحمان»(2)؛ هر کس تسبيحات حضرت فاطمه(عليهاالسلام) را بجا آورد و پس از آن استغفار کند، مورد مغفرت قرار مىگيرد، و آن تسبيح به زبان صد تا است، و در ميزان (اعمال) هزار (ثواب) دارد، و شيطان را دور کرده، و خداى رحمان را خشنود و راضى مىنمايد.
از امام صادق(عليهالسلام) روايت است که وقتي انسان در جاى خواب خود مىخوابد، فرشتهي بزرگوارى و شيطان سرکشي به سوى او مىآيند، پس فرشته به او مىگويد:
روز خود را به خير ختم کن و شب را با خير افتتاح کن، و شيطان مىگويد: روز خود را با گناه ختم کن و شب را با گناه افتتاح کن. اگر اطاعت فرشته کرد و تسبيحات حضرت زهرا( عليهاالسلام) را در وقت خواب خواند، فرشته آن شيطان را میراند و از او دور مىکند، و او را تا هنگام بيدارى محافظت مىکند، پس باز شيطان مىآيد و او را امر به گناه مىکند و ملک او را به خير امر مىکند. اگر از فرشته اطاعت کرد و تسبيح آن حضرت را گفت آن فرشته، شيطان را از او دور مىکند و حقتعالى عبادت تمام آن شب را در نامهى عملش مىنويسد.(3)
بنا بر روايت امام صادق(عليهالسلام)، تسبيحات حضرت زهرا(عليهاالسلام) از جملهى ذکر کثيرى است که خداوند در قرآن کريم ياد فرموده است:
«تسبيح فاطمة الزهراء عليهاالسلام من الذکر الکثير الذى قال الله عز و جل: «واذکروا الله ذکرا کثيرا.» و از طرفى رسول گرامى اسلام فرموده است: «من اکثر ذکر الله عز و جل احبه الله و من ذکر الله کثيرا کتبت له برائتان؛ برائة من النار و برائة من النفاق»(4)؛ هر کس ذکر خداى عزوجل را بسيار کند خداوند او را دوست دارد، و هر کس ذکر خدا را بسيار کند براى او دو برائت(منشور آزادى) نوشته شود: يکى برائت از آتش جهنم، و ديگرى برائت از نفاق و دورويى. لذا تسبيحات صديقهى طاهره اگر با شرائطش انجام پذيرد، موجب برائت از دوزخ و نفاق مى گردد. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:اسرار تسبیحات حضرت زهرا (علیهاالسلام), ] [ 7:21 ] [ وحید مظفری ]
[
طرح شبهه:مىگويند فاطمه را شبانه دفن کردهاند، خوب اين به خاطر وصيت حضرت فاطمه به اسماء بنت عميس خانم حضرت ابوبکر بود که نمىخواست اندازه جسدش را نامحرم ببيند. نقد و بررسي:دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خليفه، قبر پنهان، اسرارى است كه در درون خود پيامها دارند. درست است كه فاطمه اين چنين خواست و اين گونه وصيت كرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است كه زهرا سلام الله عليها وصيت تاريخياش را با اين در خواستها به پايان مىبرد؟!! مگر نه اين است كه خشم و ناراحتياش را نسبت به دشمنانش اظهار مىكند و در واقع چندين پرسش را در برابر نگاههاى تيز بين مورخان و آيندگان مىگذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پيامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علي عليه السلام بدون اطلاع ابوبكر و عمر بر وى نماز خواند؟ و… آيا كسى كه جانشين پيامبر بود ( آن گونه كه خود ادعا كردهاند) شايستگى نماز خواندن بر وى را نداشت؟ آري، فاطمه وصيت كرد كه او را شبانه دفن نموده و هيچ يك از كسانى را كه بر وى ستم كردهاند، خبر نكنند، و اين بهترين سند براى شيعه است تا ثابت كنند كه صديقه شهيده مظلوم از دنيا رفته و از افرادى كه بر وى ستم كردهاند، هرگز راضى نشده است. روايات فراوانى در كتابهاى شيعه و سنى بر اين مطلب دلالت دارد كه به اختصار چند روايت را ذكر مىكنيم: دفن شبانه، در روايات اهل سنت:محمد بن اسماعيل بخارى مىنويسد: وَعَاشَتْ بَعْدَ النبي صلى الله عليه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّيَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌّ لَيْلًا ولم يُؤْذِنْ بها أَبَا بَكْرٍ وَصَلَّى عليها. فاطمه زهرا سلام الله عليها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى كه از دنيا رفت، شوهرش علي عليه السلام او را شبانه دفن كرد و ابوبكر را با خبر نساخت. البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 4، ص 1549، ح3998، كتاب المغازي، باب غزوة خيبر، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987. ابن قتيبه دينورى در تأويل مختلف الحديث مىنويسد: وقد طالبت فاطمة رضي الله عنها أبا بكر رضي الله عنه بميراث أبيها رسول الله صلى الله عليه وسلم فلما لم يعطها إياه حلفت لا تكلمه أبدا وأوصت أن تدفن ليلا لئلا يحضرها فدفنت ليلا. فاطمه از ابوبکر ميراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذيرفت، قسم خورد که ديگر با او (ابو بکر) سخن نگويد و وصيت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود. الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، تأويل مختلف الحديث، ج 1، ص 300، تحقيق: محمد زهري النجار، ناشر: دار الجيل، بيروت، 1393هـ، 1972م. عبد الرزاق صنعانى مىنويسد: عن بن جريج وعمرو بن دينار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبي صلى الله عليه وسلم دفنت بالليل قال فرَّ بِهَا علي من أبي بكر أن يصلي عليها كان بينهما شيء. فاطمه دختر پيامبر شبانه به خاك سپرده شد، تا ابوبكر بر وى نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود. و در ادامه نيز مىگويد: عبد الرزاق عن بن عيينة عن عمرو بن دينار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلك از حسن بن محمد بن نيز همانند اين روايت نقل شده است؛ مگر اين كه در اين روايت قيد شده است كه خود فاطمه اين چنين وصيت كرده بود. الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حديث شماره 6554 و حديث شماره: 6555، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ. و ابن بطال در شرح صحيح بخارى مىنويسد: أجاز أكثر العلماء الدفن بالليل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة ليلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بكر أن يصلى عليها، كان بينهما شىء. اكثر علما دفن جنازه را در شب اجازه دادهاند. علي بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن كرد تا ابوبكر به او نماز نخواند؛ چون بين آن دو اتفاقاتى افتاده بود. إبن بطال البكري القرطبي، أبو الحسن علي بن خلف بن عبد الملك (متوفاي449هـ)، شرح صحيح البخاري، ج 3، ص 325، تحقيق: أبو تميم ياسر بن إبراهيم، ناشر: مكتبة الرشد - السعودية / الرياض، الطبعة: الثانية، 1423هـ - 2003م. ابن أبيالحديد به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مىنويسد: وظهرت الشكية، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلك من فاطمة ( عليها السلام ) أنها أوصت أن لا يصلي عليها أبوبكر. شكايت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبين) به حدى رسيد كه وصيت كرد ابوبكر بر وى نماز نخواند. إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م. و در جاى ديگر مىنويسد: وأما إخفاء القبر، وكتمان الموت، وعدم الصلاة، وكل ما ذكره المرتضى فيه، فهو الذي يظهر ويقوي عندي، لأن الروايات به أكثر وأصح من غيرها، وكذلك القول في موجدتها وغضبها. مخفى كردن مرگ فاطمه (سلام الله عليها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبكر و عمر و هر آن چه كه سيد مرتضى گفته است، مورد تأييد و قبول من است؛ زيرا روايات بر اثبات اين موارد صحيحتر و بيشتر است و همچنين ناراحتى و خشم فاطمه بر شيخين نزد من از اقوال ديگر اعتبار بيشترى دارد. شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170. دفن شبانه در روايات شيعه:هر چند كه سبب وصيت صديقه طاهره در ميان شيعيان مشخص و اجماعى است؛ اما در عين حال به يك روايت و سخن اشاره مىكنيم. مرحوم شيخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مىنويسد: عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام لِأَيِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (عليها السلام) بِاللَّيْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا يُصَلِّيَ عَلَيْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ]. علي بن ابوحمزه از امام صادق عليه السلام پرسيد: چرا فاطمه را شب دفن كردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله عليها وصيت كرده بود تا در شب وى را دفن كنند تا ابوبكر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند. الصدوق، أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي381هـ)، علل الشرايع، ج1، ص185، تحقيق: تقديم: السيد محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م . مرحوم صاحب مدارك رضوان الله تعالى عليه مىگويد: إنّ سبب خفاء قبرها ( عليها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( عليها السلام ) أوصت إلى أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أن يدفنها ليلا لئلا يصلي عليها من آذاها ومنعها ميراثها من أبيها ( صلى الله عليه وآله وسلم ). علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله عليها آن گونه كه مخالف و موافق نقل كردهاند اين است كه آن حضرت به اميرمؤمنان عليه السلام سفارش كرد تا او را شبانه دفن كند تا آنان كه او را اذيت كرده و از ارث پدرش محروم كرده بودند بر وى نماز نخوانند. الموسوي العاملي، السيد محمد بن علي (متوفاي1009هـ)، مدارك الأحكام في شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقيق مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الأولي، 1410هـ. نتيجه:با توجه به مدارك موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت، دليل دفن شبانه آن حضرت وصيت آن حضرت بود كه نمىخواست افرادى كه بر او ستم كردهاند، بر جنازهاش نماز بخوانند و با اين كار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:چرا شبانه دفن شد؟, ] [ 7:10 ] [ وحید مظفری ]
[
مردی همسرش را به نزد حضرت فاطمه(س) فرستاد تا از ایشان سوال کند که آیا او از پیروان و شیعیان آن حضرت محسوب می شود یا نه که حضرت فاطمه(س) در پاسخ فرمودند (بقیه در ادامه مطلب)
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:شیعه واقعی, ] [ 7:7 ] [ وحید مظفری ]
[
کارشناس تاریخ اسلام با اشاره به اینکه اقوال مختلفی در خصوص تاریخ شهادت حضرت فاطمه(س) نقل شده است، وجود این اقوال را سرّی از اسرار الهی دانست. به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، به مناسبت ایام فاطمیه با «محمدحسین رجبی دوانی» عضو هیئت علمی دانشگاه و کارشناس تاریخ اسلام در خصوص تاریخ دقیق سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و چگونه به آتش کشیدن در خانه یگانه دختر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم گفتوگو کردیم که مشروح آن در پی میآید: قول مشهور شیعه درباره سالروز شهادت فاطمه(س) 75 و 95 روز بعد از رحلت پیامبر(ص) است/ آیا «سبع» و «تسع» مشتبهه شده است؟ * اقوال مختلفی درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده است، قول معتبر کدام است؟ -در ارتباط با روز شهادت یا فاصله شهادت حضرت زهرا(س) با ارتحال پیغمبر(ص) میان شیعه و سنی، همچنین میان خود شیعیان اختلاف هست. منابع اهل تسنن عموماً این مدت را ۶ ماه پس از ارتحال پیغمبر(ص) نقل میکنند و معتقدند که آن حضرت(س) پس از پیامبر(ص) ۶ ماه در قید حیات بودند، در حالی که در منابع شیعه، مشهور دو قول است که یک ۷۵ روز دیگری ۹۵ روز بعد از ارتحال حضرت خاتم صلی الله علیه وآله وسلم هست که بر این مبنا در حقیقت ۱۳ جمادی الاول و ۳ جمادی الثانی را ذکر میکنند. البته بنده شخصاً ضمن احترام به راویان و علمای گذشته و محدثان شیعه این عذر را نمیپسندم و نمیپذیرم که گفته شده به سبب آنچه که در گذشته نقطهگذاری در رسمالخط مسلمانان وجود نداشته است، «تسع» و «سبع» مشتبهه شده و نمیدانند که سالروز شهادت بی بی دو عالم(س) 75 روز بوده یا ۹۵روز پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است! به طوری که بنده شخصاً معتقدم امر اعتقاد به ولایت اهلبیت علیهمالسلام و آن هم سرور بانوان دو عالم و قرة العین رسول چنان باید برای شیعه و مدعیان پیروی از اهلبیت علیهمالسلام مهم باشد که اصلاً نیازی به کتابت اینها نباشد، باید مردم چنان نسبت به این مسئله به خصوص با شهادت مظلومانه سرور بانوان دو عالم حساس بوده باشند که این را آنچنان به خاطر میسپردند که هر سال برای یادآوری چنین مصیبت عظمایی سالروزش را به سوگ مینشستند. لذا اینکه بگوییم در اذهان یک چنین مسئلهای و مشکلی به خاطر نبودن نقطهگذاری پیش آمده است، عذر پذیرفته نیست و نشان میدهد که متاسفانه برخی از گذشتگان، آن اعتقاد راستینی که باید نسبت به مقام اهل بیت(ع) و بزرگداشت آنچه به آن ذوات مقدس مربوط میشود، مثل امروز که شیفتگان اهلبیت(ع) باور دارند، در گذشته وجود نداشته است، به قول مرحوم دکتر شهیدی شاید هم، سری از اسرار مربوط به حضرت زهرا(س) هست که باید راجع به آن بزرگوار خیلی مسائل ناشناخته بماند، همانگونه که راجع به ولادت آن حضرت(س) قول ثابتی نداریم و دقیق نمیدانیم ولادت آن حضرت درچه روز و سالی اتفاق افتاده است، آیا قبل از بعثت یا بعد از بعثت و در چه سالی بوده است؟! که قول مشهور بعد از بعثت است. مورد دیگر در این ارتباط که لازم به آن اشاره شود و دکتر شهیدی مطرح میکند، اینکه محل دفن آن حضرت(س) اکنون دقیقاً مشخص نیست، آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها در بقیع، خانه خود یا روضه منوره پیغمبر دفن است و همینطور سن شهادت ایشان، اینها مواردی است که دکتر شهیدی میگوید: «احتمال دارد از اسرار الهی باشد». مشهور علمای شیعه 95 روز را صحیح میدانند * پس با این اوصاف، قول ۹۵ روز صحیحتر است؟ ـ قول 95 روز اکنون به عنوان قول صحیحتر پذیرفته شده است، وقتی میگویم به سبب اینکه گفته شده رسمالخط مشکل داشته و نتوانستند بفهمند این واقعه «سبع» است یا «تسع» که چون آن موقع نقطه گذاشته نمیشده و همچنین دندانهای درشت حروف مشخص نبوده است، اگر ما این را بپذیریم، از نظر ارزش هر دو یکسان هستند، یعنی اینکه ما چه هفت بخوانیم و چه 9 ارزش آن یکسان است، منتها شاید با توجه به برخی شواهد و قرائن، علمای ما قول دوم را ترجیح دادند و البته برای عرض ارادت ساحت مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام هر دو قول را ما بزرگ میشماریم و نسبت به ذات مقدس آن حضرت(س) در هر دو قول اظهار سوگ و مصیبت میکنیم. حضرت زهرا(س) به مرگ ظاهری یا بیماری از دنیا نرفته است/ منابع اهل سنت شهادت صدیقه طاهره را تائید میکنند * شبههای که درباره عروج ملکوتی حضرت صدیقه طاهره(س) مطرح میشود این است که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا رفتند، لطفا در این خصوص توضیح دهید. - آنچه واقعاً جای سؤال هست، اینکه مسلمانان اگر ارادت و اعتقاد به ذات مقدس پیامبر عظیمالشان اسلام صلی الله علیه وآله وسلم داشته باشد، چه شیعه و چه هر فرقه دیگری باشند و به ذات پیامبر اکرم(ص) اعتقاد و باور داشته باشد، آیا جای سؤال نیست که چرا باید تنها یادگار پیامبر و نوردیده آن حضرت که فرمود او سرور بانوان دو عالم است و بارها فرمودند: «ابنتی فاطمه فإنّها سیدة نساء العالمین مِن الأوّلین و الآخرین» و همچنین احادیثی از پیغمبر (ص) که داریم که میفرمایند: «رشد و نمو ظاهری و مادی حضرت صدیقه کبری(س) نسبت به دختران هم سال خود دو برابر بوده است»؛ یعنی مثلاً اگر آن قول معروف را اصل قرار دهیم که حضرت صدیقه طاهره (س) در ۹ سالگی ازدواج کرده است، با این فرمایش پیامبر(ص)، حضرت زهرا(س) در سن ۹ سالگی از نظر ظاهری و مادی معادل دختر ۱۸ ساله زمان خود بوده است. منابع اهل تسنن سن آن حضرت را در هنگام شهادت 27 و 28 سال گفتند. اگر ما آن را اصل قرار دهیم، این سنی برای بانویی که در اوج طراوت در زمان حیات پدر بوده است و ایشان حداقل به نقل خود اهل تسنن ۶ ماه پس از وجود مقدس پیامبر عظیمالشان اسلام در قید حیات نباشد، چرا!؟ آیا دچار بیماری یا دچار مشکلی بوده است، این بیماری اگر وجود داشته، باید سابقه در زمان پیامبر(ص) داشته باشد، در حالی که ما اصلاً یک چنین مسئلهای را نمیبینیم و این نشان میدهد که آن حضرت به دلیل تألمات شدید روحی و جسمی که در وجود نازنینش به وجود آمد، در این فاصله کوتاه بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به لقای الهی پیوست، ما اگر نقلهایی که حتی در برخی از منابع اهل تسنن وجود دارد، مانندکتاب «الامامة والسیاسة»، تألیف «ابن قتیبه دینوری» و یا نقلهایی که «ابن ابی الحدید» شارح نهجالابلاغه آورده است و دیگر منابع اهل تسنن وجود دارد، به وضوح نشان میدهد که حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام نسبت به حوادث بعد از پیغمبر(ص)، حوادث سیاسی پس از رحلت ایشان و تصاحب و غصب خلافت به شدت ایشان موضع داشتند و متأثر بوده است، نه از باب اینکه چرا خلافت و قدرت از کف همسر او بیرون رفته است، بلکه به سبب آنچه که حضرت(س) مشاهده میکرد، تمام تلاشها و زحمات طاقتفرسای پیامبر بزرگوار اسلام(ص) با چنین توطئهای به باد میرود و اسلام به انحراف کشیده میشود و مهمترین اصل اسلام که ولایت اهلبیت عصمت و طهارت علیهماسلام برای هدایت بشریت تا پایان تاریخ و پایان جهان است، این گونه مورد حمله قرار میگیرد و ولایت از محضر امور خارج میشود، لذا مجموع این حوادث آن حضرت(س) را به شدت متألم کرد. «ابن قتیبه دنیوری» نقل میکند که حضرت زهرا(س) خانه خود را مأمن کسانی قرار دارد که نسبت به حاکمیت خلیفه اول موضع داشتند و به ولایت و خلافت امیرالمومنین علی علیهاسلام پای میفشاردند و آنها در خانه حضرت زهرا اجتماع و تحصن کرده بودند و حاضر به بیعت خلیفه نبودند، بعد «ابن قتیبه» میگوید که «عمر بن خطاب» به «ابوبکر» گفت تا علی(ع) بیعت نکرده، به سبب جایگاهی که نسبت به پیغمبر(ص) دارد پایههای حکومت تو محکم نخواهد شد و لذا باید از علی(ع) بیعت گرفت و خلیفه اول هم موافقت کرد. حامیان ولایت در خانه فاطمه(س) تحصن کردند/ آتش و تهاجم غاصبان علیه خانه فاطمه(س) در آغاز ابوبکر، «قنفذ» غلام آزاد شده عمر را فرستاد که به خانه فاطمه(س) برود و به امیرالمومنین علی(ع) بگوید: خلیفه رسول خدا(ص) تو را میطلبد، وقتی قنفذ به حضرت علی(ع) پیغام ابوبکر را رساند، امام (ع) در جواب فرمود: «چه زود به رسول خدا(ص) دروغ بستید» و او را باز گرداند. بار دیگر خلیفه به قنفذ گفت به علی بگو: جانشین پیغمبر خدا(ص) تو را میطلبد، که حضرت(ع) در پاسخ فرمود: «سبحان الله! چیزی را ادعا کرده است که در حد و اندازه او نیست». بنابراین آن دو تصمیم گرفتند از راهی جز مسالمت وارد عمل شوند. «ابن قتیبه» مینویسد که عمر با گروهی به سوی خانه زهرا(س) حرکت کرد، در حالی که شعله آتشی در دست داشت، مردم به او گفتند: عمر به کجا میروی، گفت: این خانه را که محل توطئه خلافت ما شده است، میخواهم با اهل آن به آتش بکشم! به او گفتند: ای عمر! در این خانه دختر پیغمبر حضور دارد، گفت: اگر چه او باشد، من این کار را میکنم، «ابن قتیبه» میگوید: عمر و افرادش خانه فاطمه(س) را محاصره کرد و فریاد برآورد که؛ ای دختر پیامبر(ص)! این افرادی که در خانهات پناه گرفتند، باید بیرون بفرستی تا بیعت کنند و گرنه خانه را به آتش میکشم. استغاثه حضرت زهرا(س) پشت در، دلهای مهاجمان را به لرزه درآورد/ گروهی از مهاجمان صحنه را ترک کردند «ابن قتیبه» در ادامه میگوید: فاطمه زهرا(س) پشت درآمد و فرمود: «ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارش رسول خدا(ص) که بعد از من با خاندانم نیکی کنید؟! هنوز کفن پدر من خشک نشده است، با خاندان او این گونه برخورد میکنید؟». او گفت: ای دختر پیامبر(ص) میدانم که نزد پدرت چه قدر محبوب بودی. اما اگر در را نگشایی تا آنها بیعت کنند، این خانه را آتش میزنم و این کار دین پدرت را محکمتر میکند! حضرت زهرا علیهاالسلام وقتی چنین دیدند، خطاب به پیغمبر عرضه داشتند: «ای پدر! بعد از تو، ما از پسر ابی قحافه و پسر خطاب چهها که ندیدیم» و شروع به استغاثهای کرد که به نقل «ابن قتیبه» چنان دلخراش بود که همان افرادی که آمده بودند، نزدیک بود دلهایشان شکافته و جگرهایشان پارهپاره شود و به شدت گریستند و عده زیادی از آنها صحنه را ترک کردند، منتها «ابن قتیبه» دیگر نمیگوید چگونه! نقل میکند که در خانه باز شد و اینها وارد خانه شدند و بازوان علی(ع) را بستند و او را وارد مسجد کردند تا از او بیعت بگیرند. اما منابع شیعه میگویند که عمر بن خطاب تهدید خودش را عملی کرد، در را آتش زد، همین که در مقداری باز شد، آن را با فشار سختی گشود، در حالی که حضرت زهرا(س) پشت در بود و بین در و دیوار این ضربت بر او وارد شد و چون باردار بود، موجب سقط جنین آن حضرت(س) شد و حضرت از هوش رفت و زمانی که به هوش آمد، دید امیرالمومنان علیهالسلام را کشان کشان با بازوان بسته به طرف مسجد میبرند، این بود که خود را با همان حالت زار به امیرالمومنان (ع) چسباند، لباس او را گرفت و فرمود: «نمیگذارم با پسرعمویم این گونه رفتار کنید». به نقلی خود ابن خطاب و به نقلی به دستور او «قنفذ» با غلاف شمشیر به دستان حضرت زدند که دستان مبارکش کبود و قدرت او زائل و دوباره بیهوش شد و امیرالمومنین (ع) را رها کرد. فاطمه(س) شمشیر را بالای سر علی(ع) دید، بیمحابا به سمت قبر پدر رفت/ نفرینی که در سایه دستور ولی اجرا نشد حضرت علی(ع) را وارد مسجد کرده بودند، در این هنگام حضرت زهرا (س)به هوش میآید، این نقل را باز «ابن قتیبه» دارد که وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام دید، شمشیر را بر سر امیرالمومنان (ع) گرفتند و او را تهدید میکنند که اگر بیعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: «دست از پسر عمویم بردارید که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنید، به سوی قبر پیامبر(ص) میروم و در حق شما نفرین خواهم کرد»، معطل هم نشد و به سوی قبر مطهر پیغمبر(ص) رفت، امیرالمومنین(ع) که چنین صحنهای را دید، به سلمان فرمود: «سلمان برو، جلوی ایشان را بگیر که اگر نفرین کند، خدا عذابی خواهد فرستاد که دیگر کسی روی زمین باقی نخواهد ماند!». سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود، عرض کرد: شما پدرتان رحمة للعالمین بود، نفرین نکنید، فرمود: «ای سلمان! بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم»، سلمان عرض کرد: این گفته من نیست، این فرموده امیرالمومنین است. لذا تا حضرت صدیقه طاهره (س) شنید امیرالمومنین دستور داده است، فرمود: «چون او فرمان داده است، من اطاعت میکنم و شکیبایی میورزم و از خدا فقط میخواهم که بین ما و آنها داوری کند». علی(ع) بعد از شهادت فاطمه(س) بیعت را به خاطر مصالح اسلام پذیرفت «ابن قتیبه» میگوید: ابوبکر وقتی این صحنه را دید، به شدت منقلب و منفعل شد و گفت: دست از علی(ع) بردارید که ما او را مجبور به بیعت نمیکنیم، این جا بود که شمشیر را از سر ایشان برداشتند و امیرالمومنین(ع) و حضرت فاطمه(س) به خانه بازگشتند، البته برخی از نقلها این است که در همان جلسه ابوبکر جلو آمد و دست خود را به دست حضرت (ع) زد و این طور جلوه دادند که امام علی (ع) بیعت کرده است، اما ظاهراً نقل صحیح این است که امام علی (ع) در آنجا بیعت نکرد و حضرت (ع) به خانه رفت و به نقل اکثر منابع اهل تسنن تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، امیرالمومنین (ع) بیعت نکرد و پس از رحلت آن حضرت(س) بیعت کرد. البته عدهای در نهایت بیمعرفتی میگویند: علی (ع) پشتوانهاش زهرا(س) بود و چون او را از دست داد، احساس کرد که هیچ پشتوانهای ندارد و مجبور شد بیعت کند، اما قضیه صحیح این است که امیرالمومنین چون دستگاه غاصب خلافت را قبول نداشت، به عنوان اعتراض خاندان پیامبر (ص) بیعت نکرد و این عدم بیعت تا حضرت زهرا (س) در قید حیات بود، ادامه داشت، منتها وقتی مشاهده فرمود که جریان ارتداد در عالم اسلام پدید آمده و مدعیان دروغین نبوت قصد هجوم به مدینه و نابودی دارالاسلام را دارند، برای اینکه خیال خلیفه از جانب حضرت آسوده بوده و بداند ایشان فعالیتی ضد او نخواهد داشت، به خلیفه اول پیام داد تا به منزل آمده و از حضرت بیعت بگیرد، پس امام علی (ع) برای ایستادگی برابر جریان مرتدین و از بین بردن اقتدار آنها و برای حفظ اصل و اساس اسلام، مجبور به بیعت با خلیفه نخست شد، لذا علاوه بر حضور در نمازها، جاهایی که خلیفه دچار مشکل شده و حیران میماند و از او درخواست کمک میکرد، هدایت و راهنمایی خویش را از او دریغ نمیداشت، در واقع برای حفظ مصالح اسلام، خلیفه وقت را یاری میفرمود. فاطمه زهرا(س) غاصبان خلافت را بایکوت کرد منتها همین «ابن قتیبه» بعد از آن حوادثی که پدید آمد، نقل میکند که حضرت زهرا (س) با وجود قضایای فدک و برخوردی که صورت گرفت، خلیفه را تحریم کرده بود و با او سخن نمیگفت که به اصطلاح امروز بایکوت کرده بود و حتی اگر سلام هم میکردند، جواب سلام آنها را نمیداد تا اینکه خبر رسید، دختر پیغمبر در بستر بیماری است و عنقریب از دنیا خواهد رفت، لذا مردم مدینه ابتدا زنان انصار، بعد مردانشان، بعد مهاجرین آمدند که در حقیقت هم عیادت و هم وداع با حضرت زهرا میکردند، به طوری که کسی جز خلفای اول و دوم نماند، اینها دیدند که به زودی دختر پیغمبر(ص) از دنیا خواهد رفت و اگر به عیادت ایشان نروند، مشکل پدید خواهد آمد و برای اعتبار و حیثیتشان سخت خواهد بود و چون حضرت زهرا (س) آنها را تحریم کرده بودند و اجازه ورود به آنها نمیداد، امیرالمومنین علیهالسلام را در فشار قرار دادند که برای آنها از حضرت زهرا(س) اذن ورود بگیرند و امیرالمومنان(ع) مقاومت میکردند تا اینکه حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام متوجه شدند که امام علی (ع) در فشار است و لذا جمله عجیبی دارد و این نشان از اوج ولایت مداری سرور بانوان دو عالم دارد که حضرت زهرا(س) به امیرالمومنان(ع) عرض کرد: «خانه، خانه تو است و من هم کنیز تو هستم و اختیار با شماست»، یعنی به اینها اجازه بدهید بیایند و حضرت هم اجازه داد و اینها وارد شدند. باز «ابن قتیبه» نقل میکند که آنها سلام کردند، حضرت زهرا(س) که به علت صدمات جسمی و روحی بستری بودند، جواب سلام آنها را نداد و روی مبارکش را برگرداند. خلیفه اول از اقداماتی که کرده بود، شروع به عذرخواهی کرد، حضرت(س) پاسخ آنها را نداد و در حقیقت بدون آنکه به آنها نگاه کند فرمود: «من هر دوی شما را قسم میدهم که به خدا که آیا این کلام را از پدرم(ص) نشنیدید که فرمود؛ فاطمه پاره تن من است و هر کس او را بیازارد، من را آزرده است و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است»، هر دو تصدیق کردند که این کلام را از رسول خدا (ص)شنیدند، حضرت(س) وقتی این اقرار را از آنها گرفت، دستان مبارکش را به آسمان بلند کرد و به خدا عرضه داشت: «خدایا اینها به شدت مرا آزردند و بدین ترتیب رسول تو و تو را آزردند و من از اینها نخواهم گذشت تا در روز قیامت در کنار پدرم از اینها دادخواهی کنم» که ابوبکر به شدت از این سخن حضرت(س) منقلب شد و تعادل خود را از دست داد و به هم ریخت، اما خلیفه دوم به او گفت: شایسته نیست خلیفه رسول خدا از سخنان یک زن اینگونه منقلب و منفعل شود، ما وظیفه دیدار و عیادت از یک بیماری را داشتیم که انجام دادیم! دست وی را گرفت و از خانه بیرون رفت و عجیب این است که «ابن قتیبه دینوری» از علمای برجسته اهل تسنن در کتابش برخی از منابع و مصادر قدیمی تاریخ اسلام آورده است که آنها اشاره میکنند، چند روز بعد از این واقعه هم حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام جان به جان آفرین تسلیم کرد. حضرت فاطمه(س) نخستین شهید راه ولایت است/ فاطمه(س) با اینکه زن است، مظهر ولایتمداری و ایثارگری است * اشاره داشتید که برگزاری مراسم ایام فاطمیه و روزهایی که مردم در شهادت دردانه پیامبر اعظم(ص) به سوگ مینشینند، شاید سری از اسرار باشد تا یاد و نام بی بی دو عالم علیهاالسلام همواره زنده نگه داشته شود. چرا علما همواره در تکریم و بزرگداشت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) تاکید دارند و آن را جزو شعائر اسلامی میدانند؟ - حضرت زهرا سلام الله علیها مقامی آنچنان رفیع دارد، به طوری که تنها کسی است که رسول خدا(ص) و سرآمد خلقت، در عمر مبارکشان دست ایشان را بوسیده و آن حضرت(س) را میبوئیدند و میفرمود: «من از فاطمه بوی بهشت را استشمام میکنم»، همین طور پیغمبر(ص) در برابر او به قامت بر میخواست و به استقبال او جلو میرفت و صبر نمیکرد که حضرت زهرا(س) به او برسد، خود به سوی او میرفت، این حرکت از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم راجع به هیچ کس نداریم، نه از باب اینکه ایشان فرزند پیغمبر(ص) بود و یا یک عاطفه پدری به فرزند داشته باشد، خیر! پیغمبر فرزندان دیگری هم داشت، راجع به هیچ کدام از آنها چنین نکرده بود، این به سبب مقام عظیم حضرت صدیقه کبری (س) است. حتی علمای شیعه اختلاف دارند که مقام آن حضرت(س) برتر است یا مقام امیرالمومنین(ع) و برخی معتقدند که فقط بعد «ولایت» امیرالمومنان علیهالسلام از ایشان برتری دارد؛ یعنی چون امیرالمومنین(ع) ولی خدا، پس از پیغمبر(ص) بر خلایق است، از این جهت به حضرت زهرا(ع) ولایت دارد و فقط برتری از این باب است، لذا شخصیت بسیار بزرگواری است که از همه ائمه مقامش بالاتر و ام الائمه و اولین شهید راه ولایت است، باید گفت در حضرت زهرا(س) یک ویژگی خاص وجود دارد که آن حضرت را به تمام معصومین و تمام شخصیتهای عظیمالشأن بینظیر کرده است و آن با وجود اینکه آن حضرت (س)، زن هست و از زنان تکالیفی همچون مردان خاسته نشده است، اما مظهر ایثار و ولایتمداری . از دیدگاه حضرت زهرا (س) بهترین زنان کسانی هستند که مردان نامحرم آنها را نبینند و او نیز مردان نامحرم را نبیند -که این دیدگاه پیغمبر هم هست- یک چنین جایگاهی یک زن مسلمان دارد که برترین آنها خود حضرت فاطمه سلام الله علیهاست، اما در آنجایی که پای دفاع از ولایت به پیش میآید، در جمع نامحرمان نامرد که با بیتفاوتی نظارهگر غصب خلافت و کنار زدن ولی خدا بودند، آن چنان خطابهای را در دفاع از ولایت بیان میکند که تاریخ را متحیر کرده است، لذا از این جهت آن بزرگوار مظهر ولایتمداری و ایثارگری است و آن هم به عنوان نخستین کس در این عرصه وارد شد و از جان مبارک خود هم مایه گذاشت، یک ویژگی استثنایی دارد که باید شهامت آن حضرت و علل شهادت آن حضرت به خوبی دریابیم و بزرگ بداریم و با الگوگیری از الگوی بینظیر بشریت، بتوانیم به سیره آن حضرت(س) عمل کنیم. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب: ماجرای شهادت حضرت زهرا(س), ] [ 7:3 ] [ وحید مظفری ]
[
در مورد محل دفن فاطمه زهرا(س) نقل و قول های متفاوتی وجود دارد. در این مطلب، به چهار قول در این زمینه اشاره شده است. موضوعات مرتبط: برچسبها: [ یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:محل دفن حضرت فاطمه زهرا(س) کجاست؟, ] [ 6:54 ] [ وحید مظفری ]
[
باسمه تعالی
زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار میباشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد میباشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثالزدنی میباشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیدهی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمیباشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر مینمایند. اما نکتهای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت میشود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار میباشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن میتواند به عالیترین رتبههای روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله میتوان به آیهی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است.این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.
نام، القاب، کنیهها نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است. (بقیه در ادامه مطلب)
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب [ یک شنبه 25 اسفند 1392برچسب:نام, القاب, کنیهها:سخنان فاطمه,ولادت,مادر و پدر,ازدواج و فرزندان آن حضرت,فاطمه (علیها السلام) و فدک,تغسیل و تدفین,فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر,شهادت,وصیت,بیماری فاطمه (علیها السلام) و عیادت از او, ] [ 6:46 ] [ وحید مظفری ]
[
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |